- هر چه نپاید، دل بستگی را نشاید.
	- ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
	- هر که خیانت ورزد، پشتش در حساب بلرزد.
	- خانه دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب.
	- اگر شب ها همه قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی.
	- صد چندان که دانا را از نادان نفرت است، نادان را از دانا وحشت است.
	- هر که را زر در ترازوست، زور در بازوست.
	- از نفس پرور، هنروری نیاید و بی هنر، سروری را نشاید.
	- هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید.
	- همه کس را عقل خود به کمال نماید و فرزند خود به جمال.
	- مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.
	- دوستی را که به عمری فرا چنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.
	- شیطان با مخلصان برنمی آید و سلطان با مفلسان.
	- هر که در زندگی، نانش نخورند، چون بمیرد، نامش نبرند.
	- هر که با بدان نشیند نیکی نبیند.
	- رأی بی قوت، مکر و فسون است و قوّت بی رأی، جهل و جنون.
	- قدر عافیت کسی داند، که به مصیبتی گرفتار آید.
	- ملوک از بهر پاس رعیّتند، نه رعیت از بهر طاعت ملوک.
	- مال از بهر آسایش عمر است، نه عمر از بهر گرد کردن مال.
	- خشم بیش از حد گرفتن، وحشت آرد و لطف بی دقت، هیبت ببرد.
	- برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است.
	- عالم ناپرهیزکار، کور مشعله دار است.
	- هنر، چشمه زاینده است و دولت پانیده.