بازی در فرهنگ و ادبیات
از ارکان مهم مورد توافق اکثر نظریهپردازان بازی، تقلید نقش و فعالیتهای بزرگسالان توسط کودکان از طریق بازی است هرگاه با دیدی ژرف بر اینگونه تقلیدها بنگریم، نشانههای چند خواه آشکار و خواه نهان از سنن و آداب فرهنگی و شرایط اقتصادی و اجتماعی
زندگانی حاضر یا گذشته جامعه را در بازیهای کودکان شاهد خواهیم بود. در واقع میتوان گفت فرهنگ هر محیط نوع انتظارات از کودکان را برای به عهده گرفتن نقشی خاص در طول زندگانی اجتماعی تعیین کرده و انتظارات خود را از راه بازی به کودک انتقال میدهد.
این گفتار به این صورت میتواند توجیه گردد که کودکان از روی انگارههای محیطی خود، چه رفتاری و چه فیزیکی را الگوبرداری کرده و چگونه الگوها را به صورت آشکار یا نهان در بازی خود مجسم میکنند.
کودک ضمن بازی، راه زندگی کردن در دنیا، معانی و ارزشهای دنیای مادی بزرگسالان را میآموزد و برای رسیدن به هدف برای تلاشهای مستمر خود ارزش قائل میشود. تمام یادگیریها تجربیات و کشفیات کودک بنا به ذوق و سلیقه و توان خاص کودک انجام میشود. از این رو کودکان باید از طریق بازی نمونههای متعدد و پیچیده و ظریف زندگی انسانها و روابط ما بین آنها را تمرین و تکرار
نمایند تا آنها را فرا گیرند، زیرا آنها باید در بزرگسالی در زندگی اجتماعی شرکت داشته و نقش محوله را به خوبی انجام دهند.
در واقع هر حرکت پدر و مادر نشانی از آداب و سنن و ایدئولوژی جامعهای دارد که در آن زندگی میکنند، لذا تقلید حرکات والدین و تغییر شکل آن به بازی مناسب در نزد کودکان نیز نشان از ایدئولوژی رایج در جامعه مربوط دارد. کودک در بازی خود به نحوی برداشت خود از محیط زندگانی و آنچه را در محیط خارج وجود دارد، منعکس میسازد و چون نمیتواند از کلام برای بیان مقاصد خود استفاده کند، از نمادهای بازی مدد میجوید