یکی از کارکردهای عمومی آموزشی و پرورشی، اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان است و مفاهیم عمده تربیت اجتماعی آن از جمله خود کفایتی، ابراز وجود، استقلا ل، خودپنداری، خود رهبری، رقابت، همکاری، نوع دوستی، هویت جویی، تشخیص طلبی و ده ها مولفه تربیتی دیگر که به نوعی شخصیت اجتماعی کودکان را شکل می دهد در همین دوران آموزشگاهی تحقق می پذیرد.
در مکتب اسلا م، همه افراد در همه زمان ها و اعصار به اجتماعی بودن و اجتماعی شدن فرا خوانده می شوند و روح همیاری در قالب اعمال و احکام دینی مورد تاکید قرار گرفته است و ما باید کودکان را آن گونه که مکتب به ما سفارش کرده است پرورش دهیم.
خانواده اولین و مهمترین عامل جامعه پذیری فرد محسوب می شود و مدرسه دومین نهادی است که این مهم را بر عهده می گیرد.
البته مفهوم تربیت اجتماعی از قلمرو نهادهای رسمی مثل خانواده و مدرسه فراتر می رود و مطبوعات، رادیو و تلویزیون و تجارب شخصی را نیز شامل می شود و میدان گسترده تری می یابد.
یک واقعیت روانی و تربیتی این است که انسان ها، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی، با داشتن آرمان های عالی و اهداف بزرگی که از محدوده مسایل عادی و روزمره فراتر رود و در سایه میل و کششی درونی به سوی کمال، همه نیروهای خود را به کار می اندازد و از همه امکانات خویش استفاده می کنند.
ولی زمانی که در جامعه ای آرمان های بزرگ به برآوردن حوایج روزمره تبدیل می شود، نوعی انحطاط و سیر قهقرایی در جامعه آشکار می شود و شاید برای جلوگیری از همین انحطاط اجتماعی است که در جوامع مذهبی، همیشه رسیدن به کمال به صورت نیروی محرک و انگیزه فطری اعمال و رفتار انسان ها و به سوی هدفی متعال مورد اعتناست.
در این گونه جوامع، همیشه دو نمونه و سرمشق زنده تربیتی رفتار کودکان و نوجوانان و عامه مردم را، که معمولا صورت پذیر و مقلد هستند، شکل و جهت می دادند. یکی از این سرمشق ها، انسان های کامل معنوی بودند که به گفته مولوی از هستی یا ذات هستی بهره گرفته بودند و دیگری قهرمانان ملی میهنی که اینان نیز معمولا از صفاتی مانند جوانمردی، فداکاری، شجاعت و گذشت به حد کمال بهره داشتند و از آن جا که معنویت و کمال و فضایل و صفات انسانی تمام شدنی و محدود نیست، این سیر کمال طلبی و قهرمان دوستی انسان ها در جهت مطلوب می افتد و در تربیت اجتماعی آنها نقش اساسی می گیرد.