روابط
معلّم برای کار با والدین به مجموعه تازهای از روابط حرفهای نیاز دارد. در کار با کودکان از توان کافی برخوردار است، خواه این توان را به کار گیرد و خواه نگیرد. از آنجا که کودکان با افراد بیرون از محیط کلاس تماسّی ندارند، تصمیمات معلّم از نظر آنها قاطعیت دارد. ولی او در ایجاد ارتباط با والدین دارای قدرت کمتری است زیرا سن، جثّه و نقشی که آنها دارند با کودک متفاوت است. گرچه او در این ارتباط باز هم تا حدّی از وجههی اجتماعی خود برای حفظ موقعیت استفاده میکند ولی تشابه فیمابین بسیار بیشتر است. با توجه به این تشابه او باید با اولیا به گونهای دیگر برخورد کند و توقعات دیگری داشته باشد. خواستههای او از والدین بشکل تکلیف نیست بلکه بصورت خواهش محترمانه است. الزام به حداقل میرسد و معلّم باید این قدرت را کسب کند که در رفتار والدین تأثیر بگذارد. در عین حال، تشابه عامل ایجاد احترام متقابل بیشتر و احساسی عمیقتر از هر دو سو برای رابطهای رضایتبخش خواهد بود.
وظایف و انتظاراتی که این وظایف دربر دارد ارتباط میان معلّم و پدر یا مادر را محدود میکند. معلّمان، پدران و مادران میتوانند و باید در برخوردها به شیوههای خاصّی عمل کنند. برای ایجاد رابطهای ملایم استفاده از الگوهای رفتاری خاصی ضرورت دارد.
والدین و معلّمان، هر دو گروه، با تجربههایی وارد صحنه میشوند که میتواند انتظارات فوق را تغییر دهد. روابط کنونی هر گروه، رنگی از روابط گذشته آنها با دیگران، در وضعی مشابه، دارد. هر پدریا مادری خود معلّمان بسیاری داشته است و هر معلّم نیز پدر و مادر دارد. بقایای این نوع روابط در وجود همه هست که نباید آن را از نظر دور داشت. هر پدر یا مادر با اولین دیدار بنای دبستان، خاطرات مدرسه خویش را بعد از گذشت سالها به یاد میآورد. گاه خاطرات محصور درون دیوارها در او ایجاد ترس میکنند، گاه به او احساس شادی میبخشند و در مجموع یادآور دوران کودکیند. اگر برخورد اولیه معلّمان و دیگر مسؤولان مدرسه با والدین تهدید کننده باشد تا آنجا که شکلی تحقیرآمیز به خود گیرد، ایجاد ارتباط بر اساس احترام و اعتماد متقابل مشکل میشود.
بسیاری از معلمان نیز از کار مستقیم با والدین گریزانند و هنگامی بطور کامل آسودگی خیال دارند که در کلاس، یعنی محیطی باشند که حوزه فعّالیّت آنها زیر سؤال قرار نمیگیرد. آنها نیز گاه از تحمّل ناپذیر بودن یا حتی خصومت والدین هراس دارند. لازم است برای تسلط بر این قبیل احساسات، در روابط خود با مدرسه و در انجام وظایف حرفهای خویش احساس امنیت کنند. آنچه در آموزش کودکان خردسال اهمیتی خاص دارد آن است که معلّم از نظر حرفهای ملزم به ایجاد روابط با والدین باشد. گاه معلّمانی که در ایجاد این شکل رابطه تردید دارند میخواهند آن را بتدریج و با فعّالیّتهایی کاملاً مثبت و نتیجه بخش آغاز کنند و بعد از آن، عناصر دیگر کار با والدین را به بوته آزمایش بگذارند. آنها باید با برقراری ارتباط با سایر کارکنان مدرسه نیز فنون مؤثر کار با والدین را بیاموزند.